بداهه نوازی (انگلیسی: Improvisation) در موسیقی یکی از قدیمی ترین روش آفرینش موسیقی است و یک نوع خلاقیت در آهنگسازی در لحظه است که اجرا را با احساسات و تکنیک و همچنین پاسخ به سایر نوازندگان، مرتبط میکند.
وقتی صحبت از بداهه نوازی میشود یعنی نوازنده بتواند در لحظه بدون هیچ پیش زمینه قبلی از یک قطعه، یک اثر خلق کند.
این یک هنر است که بتوانید با هنر خود بدون اینکه به قطعه دیگری فکر کنید، ذهنتان را رها کنید و آزادانه با استفاده از درک موسیقایی و احساساتتان، یک اثر را خلق کنید.
یک نوازنده میتواند با ساز خود حرف بزند، نه به معنای سخن گفتن بلکه با استفاده از انتقال احساسات از طریق انگشتان و خلق یک اثر که از طریق بداهه نوازی امکان پذیر است.
ناگفته نماند که برای بداهه نوازی نیاز به محیطی آرام و به دور از استرس است که نوازنده بتواند در آن محیط به دور از اضطراب و نا آرامی، به خلق اثر بپردازد.
بداهه نوازی نیازمند درک و افزایش دانش نوازنده در تئوری موسیقی است.
به طور مثال برای بداهه نوازی در موسیقی کلاسیک غربی به خصوص باید بر مفاهیم مهمی همچون تئوری، هارمونی، سرکلیدها، فضای هر تنالیته، شناخت ریتم، حرکات و وصل آکوردی و… شناخت داشته باشید.
تعاریف بداهه نوازی:
بداهه نوازی یکی از بارزترین و مشخص ترین رفتار خلاقانه است که باعث تحریک احساسات ملودیک، ریتمیک و هارمونی میشود.
تعاریف مختلفی از بداهه نوازی وجود دارد؛ این تعاریف عبارتند از:
عملکردی که بدون پیش فرض و بدون برنامه ریزی یا آمادگی ارائه میشود.
نواختن یا آواز خواندن با ابداع تغییرات روی ملودی یا ایجاد ملودی، ریتم و هارمونی جدید.
تعریف دایرهالمعارف بریتانیکا:
آهنگسازی یا اجرای آزادانۀ یک قطعۀ موسیقایی، معمولا به شیوهای که با هنجارهای سبکی خاصی مطابقت دارد، اما توسط ویژگیهای تجویزی یک متن موسیقی خاص، محدود نشده است.
تعریف زیگموند اسپارت از بداهه نوازی در کتاب چگونه از موسیقی لذت ببریم:
هرگاه قطعهای فیالبداهه از نظر جمله بندی، هارمونی، فرم و صحت، همسنگ قطعهای باشد که با فراغت و تمرکز فکر، تصنیف شده و بر روی کاغذ نت آمده باشد، کار نوازنده را بداهه نوازی میگویند.
بنابراین بداهه نوازی یک امر ساده و عادی نیست و نوازندهای که بداهه نوازی میکند باید به درک بالایی از موسیقی رسیده باشد که بتواند به صورت فیالبداهه و خودجوش اثری را خلق کند.
تاریخچۀ بداهه نوازی:
بداهه نوازی اغلب بر اساس یک چارچوب هارمونیک که از قبل وجود داشته است، انجام میشود. بداهه نوازی بخش عمدهای از برخی از انواع موسیقی قرن بیستم است؛ مانند موسیقی بلوز، راک، جاز و تلفیقی جاز که در آن نوازندگان ساز، تک نوازی، خطوط ملودی و قطعات همراه را بداهه اجرا میکنند.
همچنین موسیقی سنتی کشور اسپانیا (فلامنکو) تماما بر پایه بداهه نوازی است.
در موسیقی کلاسیک غرب
در طول دوران سنت موسیقی هنری غربی، از جمله رنسانس، باروک، کلاسیک و رمانتیک، بداهه نوازی یک مهارت ارزشمند بود.
در دوره قرون وسطی و رنسانس، بداهه نوازی کنترپوانتیک بر روی تمی از پیش تعیین شده، یکی از تمرینات موسیقی دانان بود، حتی ارگانومهای دو صدایی از قرون وسطی باقی مانده است که فقط یک صدای آن نوشته شده و صدای دوم باید به صورت بداهه نواخته میشد.
در دوره باروک اغلب اجراها با شیفره انجام میشد و بعد از نوشتن اعداد شیفره( شش یا سه معکوس اول و…) سپس نوازنده در لحظه تریاد و یا تتراد آن را مینوشت.
اما طبق گفتۀ آهنگساز آمریکایی، لئونارد برنشتین، در موسیقی کلاسیک، نوازنده باید دقیقا همان نتهایی که آهنگساز نوشته است را اجرا کند، پس گویا بداهه نوازی در این سبک جایی ندارد.
اما در گذشته گاه نوازندگانی مانند بتهوون و موتزارت که به مهارت بداهه نوازی مشهور بودند، میتوانستند قطعات را بداهه و در لحظه تصنیف کنند.
در قرن پانزدهم، نوازندگان ایجاد تمایز بین بداهه نوازی قطعۀ مکتوب را آغاز کردند. برخی از فرمهای موسیقی کلاسیک شامل بداهه نوازی میشدند؛ مانند بخش کادانس در کنسرتوهای سولو، پیش درآمدهای برخی از سوئیتهای پیانو که توسط باخ و هندل تنظیم میشد که شامل پیشرفت در تنظیم آکوردها است و نوازندگان باید به عنوان پایهای برای بداهه نوازی به آن توجه و استفاده کنند.
در قرن بیست و اوایل قرن بیست و یکم، اجرای موسیقی غربی در ارکسترهای سمفونیک، خانههای باله و اپرا، نهادینه شد و بداهه نوازی نقش کمتری ایفا کرد؛ هرچند در قرن بیست و بیست و یک برخی از نوازندگان بداهه نوازی را در کارهای خلاقانه خود گنجاندند.
در موسیقی سنتی هند، افغانستان، پاکستان، و بنگلادش، راگا جریان دارد که این سبک بر پایه بداهه نوازی است. دایرةالمعارف بریتانیکا راگا را چارچوب ملودیک برای بداهه نوازی و آهنگسازی معرفی میکند.
جنبش بداهه نوازی آزاد در دهه ۵۰ میلادی
از تلفیق موسیقی جز و تفکر موسیقی کلاسیک معاصر به وجود آمد.
در این دوره موسیقی دانانی همچون سسیل تیلور(پیانیست) و درک بیلی(گیتاریست) که از رکود و تجاری بودن موسیقی جز خسته شده بودند، به دنبال راهی برای عبور از این وضعیت، شروع به بداهه نوازیهایی کردند که الهام گرفته از افکار جان کیل و کارل هاینز اشتوکهاوزن بود.
در این سبک هیچ گونه توجهی به قوانین و فرمهای جز کلاسیک نمیکردند.
همچنین نوازندگانی همچون لری آستین و فردریک ژوسکی، باور داشتند که عینیت گرایی در کلاسیک آن را تبدیل به هنر موزهای کرده است و با نیازهای جامعه معاصر مغایرت دارد.
پس با تقلید از همکاران خود در جز، شروع به بداهه نوازی آزاد نمودند و آن را راهی برای گسترش خلاقیت در کار گروهی میدانستند.
بداهه نوازی در موسیقی ایرانی:
معمولا، موسیقی ایرانی به ویژه در تک نوازی همراه با بداهه نوازی و بداهه خوانی است؛ موسیقی سنتی ایرانی مستلزم بداهه نوازی است زیرا به صورت خواندن از روی نت اجرا نمیشود.
پس بداهه نوازی یکی از نقاط قوت نوازندگان ایرانی است و در برخی از آثار موسیقی دانان به وفور مشاهده میشود.
در اینجا بداهه نوازی شامل سه دسته میشود:
دسته اول هنرمندانی مثل حسین علیزاده هستند، که از قبل میدانند در چه مایهای بداهه نوازی خواهند کرد.
دسته دوم هنرمندانی همچون مرحوم لطفی هستند که از ابتدا تا انتهای بداهه نوازی هیچ گونه برنامهای ندارند و نمیدانند در چه مایهای خواهند نواخت.
دسته سوم هنرمندان جوان هستند که با پذیرفتن بازخوردهای بینافرهنگی و اجتماعی معاصر، تنها مختصات اول و آخر بداهه خود را میدانند و بقیه اجرا کاملا برنامه ریزی نشده است.