//

تغییرات در حیات موسیقایی مازندران

تغییرات در حیات موسیقایی مازندران

(کتاب موسیقی و زندگیِ موسیقایی مازندران اثر ساسان فاطمی)

مروری بر بخش سوم “تغییرات”

مقدمه

در این مقاله، بخش “مسئله تغییرات در حیات موسیقایی مازندران” از «کتاب موسیقی و زندگیِ موسیقایی مازندران» که توسط دکتر ساسان فاطمی، قوم‌موسیقی‌شناس و یکی از تأثیرگذارترین پژوهشگران معتبر در حوزه موسیقی مردمی ایران، نوشته شده است، موسیقی آوازی مردم مازندران مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش که در سال‌های ۱۳۷۵-۱۳۷۴ هجری شمسی صورت گرفته است، در کتاب “موسیقی و زندگی موسیقایی مازندران” که توسط انتشارات ماهور منتشر شده است، به تفصیل ویژگی‌ها و طبقه‌بندی موسیقی‌های منطقه را بررسی کرده و به شکل و شعرهای استفاده شده در آن‌ها می‌پردازد. همچنین، با استفاده از الگوی قوم‌موسیقی‌شناسانه‌ی آلن مریام، ارتباط بین موسیقی، موسیقی‌دان و شنونده را در موسیقی این منطقه مورد بررسی قرار می‌دهد. در بخش سوم، تغییرات در موسیقی و فرهنگ مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در مطالعه تأثیراتی که از فرهنگ‌های دیگر بر موسیقی مازندران داشته است، دکتر ساسان فاطمی توجه ویژه‌ای به دوره قبل از تجدد (پیش از برپایی حکومت پهلوی اول) اختصاص داده است. در این دوره، برخورد موسیقی مازندران با موسیقی اقوام همسایه به عنوان مهم‌ترین مسئله مورد بررسی قرار گرفته است. اما در دوره مدرن و گسترش شهرنشینی، که به همراه پیشرفت تکنولوژی، گسترش رسانه‌ها و صنعت ضبط و رادیو رخ می‌دهد، مسائل متعددی برای مطالعه وجود دارند. فاطمی این مسائل را بیشتر به تقسیم‌بندی تاریخی مهم دیگری تقسیم کرده است، که شامل دوره قبل و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ می‌شود، و این تقسیم‌بندی، بخش تأثیرگذارترین این مقاله را تشکیل می‌دهد.

تغييرات موسيقي مازندران
موسيقی محلی مازندران

تغییرات موسیقی در مازندران پیش از انقلاب

تغییراتی که در موسیقی مازندران قبل از دوره تجدد و حکومت پهلوی اول رخ داد، به واسطه “برخورد فرهنگی” با همسایگان خود، به‌ویژه ترکمن‌ها و خراسانی‌ها، اتفاق می‌افتاد. اما پس از آن دوره، با ظهور رادیو و جذابیت آن برای مردم منطقه، تأثیر جریان‌های موسیقی پایتخت بر موسیقی مازندران بیشتر می‌شد. به طور غیرمستقیم، برخورد با جریان‌های موسیقی کلاسیک و پاپ غربی نیز از طریق برخورد با پایتخت رخ می‌داد.

الگوی حاکمیت قبل از انقلاب ۵۷ برای موسیقی، تمرکز بر گسترش و تجاری‌سازیِ بیشتر بود. در این الگو، کیفیت موسیقی مرتبط با تعداد مخاطبان بود. بنابراین، موسیقی مازندرانی که به دلیل مؤلفه‌های روستایی خود به‌عنوان یک موسیقی روستایی شناخته می‌شد، در این تغییرات جدید دستخوش تغییراتی شد. حضور حکمرانانی که از تهران منصوب شده بودند و خانواده‌های آن‌ها که به عنوان اشرافی‌ها شناخته می‌شدند و علاقه‌مند به موسیقی کلاسیک غربی به‌حساب می‌آمدند، یکی از تأثیرات ممکن بود؛ اما این نوع موسیقی، محبوبیتی در بین مردم محلی نداشت. بنابراین، می‌توان دو پدیده را بیشترین تأثیر را در موسیقی مازندران در این دوره تلقی کرد.

افتتاح مراکز آموزشی

با افتتاح مراکزی مثل خانه فرهنگ، کاخ جوانان و خانه جوانان در ساری، که به تدریس تئوری موسیقی غربی و آموزش سازهای کلاسیک ایرانی و غربی می‌پرداختند و در آن کنسرت‌هایی برگزار می‌شد که علاوه بر استفاده از سازهای کلاسیک غربی و ایرانی، از سازهای پاپ غربی مانند سینتی‌سایزر، گیتار الکتریک و درامز نیز استفاده می‌شد، در منطقه‌ای که بیش از ۶۰ درصد آن روستایی بود، بدون شک تأثیر زیادی داشت؛ به خصوص در ظهور بافت اجتماعی موسیقی‌دانان آماتور. این فرهنگ وارداتی در این دوره، از طریق فیلتر سلیقه‌ی سنتی مردم عبور کرده و در نهایت به ظهور موسیقی به نام “پاپ مازندرانی” منجر شده است.

رادیو

در زمینه تولید موسیقی کلاسیک ایرانی در رادیو، فعالیت‌ها معمولاً به بازخوانی قطعاتی محدود می‌شود که در پایتخت تولید شده‌اند. عموماً نوازندگان موسیقی محلی و کلاسیک را اجرا می‌کنند، مگر آن‌که خوانندگان به دلیل پیچیدگیِ تحریر با مشکل مواجه شوند. موسیقیدانان رادیو با استفاده از تم‌ها و ملودی‌های مازندرانی، نوعی موسیقی شهری مازندرانی را تولید می‌کنند. اگرچه برخی از ملودی‌ها ممکن است به شک وجود داشته باشند و برخی دیگر به نوعی منتقل شده باشند، اما این موسیقی، که شامل تکنیک‌هایی مانند “کیجا جان‌ها” است، به دلیل پویایی خود، باعث باقی‌ماندن ملودی‌های مازندرانی در بین مردم می‌شود. علاقه مردم روستایی که تا حدی روی طبقه ضعیف شهری مشابه است، بیشتر به موسیقی عامه‌پسند متمایل است.

در کل، در آن زمان، تمایلات فرهنگی شامل تجاری‌سازی موسیقی و وجود تکنولوژی‌هایی مانند آمپلی‌فایر و نوار کاست، باعث شد که موسیقیدانان قدیمی مانند مطربان، لوطی‌ها و کولی‌ها به اجرای آهنگ‌های رادیویی بپردازند و سازهای غربی سنتی را جایگزین کنند. آکاردئون و ویلن به جای دوتار و کمانچه در دست موسیقیدانان قرار می‌گیرد. در این میان، خوشبختانه آوازهای “روایتی” به دلیل تعداد بیت‌های زیاد و پیچیدگی‌های بسیار، تغییرات اساسی نمی‌کنند؛ زیرا واقعاً مورد توجه عموم نیستند و فقط افراد مسنی که در شب‌های شعر به دنبال شنیدن آنها هستند، به آنها علاقه مند هستند. همچنین موسیقیدانان نیز از جمله افرادی هستند که قبلاً آوازهای روایتی را حفظ کرده‌اند و علاوه بر اجرای آنها در مراسم، گاهی اوقات آنها را در چنین مجالسی اجرا می‌کنند. این امر باعث می‌شود این موسیقی به طور جذابیت‌بخشی حفظ شده و تغییر نمی‌کند. با این حال، باتوجه به گفته‌ی نِتِل به مرور زمان، فراموشی برخی از بیت‌ها باعث فقر کاهش تنوع در رپرتوار می‌شود.

موسيقي مازندراني
موسیقی مازندران

آغاز یکدستی موسیقی: تأثیر حاکمیت و تغییر نیازهای شنوندگان

در این‌جا، شرایط فعلی به طور کلی به سمت یکدستی در رابطه‌ی موسیقی، موسیقی‌دانان و شنوندگان پیش می‌رود. حاکمیتی که تمایل به معرفی موسیقی غربی دارد، باعث شده تا برخی از موسیقی‌دانان به دلیل ایده‌های پیشرفت موسیقی و برخی به دنبال جلب مخاطب به سمت موسیقی غیربومی حرکت کنند. در عین حال، توده‌ی شنوندگان مردم نیز که در اصل به موسیقی سطحی‌تر علاقه دارند، به عنوان پاسخی به نیازهای شنیداری خود، در حال تغییر هستند.

جدیت و پیچیدگی در موسیقی(پس از انقلاب): آشتی با موسیقی کلاسیک و محلی

در این دوره، روحیه‌ای متمایل به جدیت، گرایش به پیچیدگی و تمایل به حفظ ارزش‌های کلاسیک وجود دارد. حضور قشر روشنفکر که به بازگشت به ریشه‌ها علاقه‌مند است و طرز فکر رسمی حکومت که تا حدودی مخالف موسیقی عامه‌پسند است، نمایانگر جو و فضایی است که در آن زمان حاکم بوده‌اند. در این دوره، موسیقی کلاسیک و موسیقی محلی حمایت می‌شوند و موسیقیدانان خود را در اشعار خود سانسور می‌کنند تا موسیقی از جنبه‌ی زمینی خود فاصله بگیرد و به بُعد عارفانه و برجسته‌تری نیز دست یابد. اما تمامی این اتفاقات به همراه جنبه‌های مثبت خود، تأثیراتی مهمی روی همفکری و پیشرفت یکدیگر دارند.

خلاقیت و حفظ اصالت: محسن‌پور و گروه شواش در موسیقی مازندران

محسن‌پور، یک موسیقی‌دان روستایی، با تشکیل گروه موسیقی به نام “شواش” و انتشار ۶ آلبوم تا سال ۶۷، بر اساس موسیقی اصیل مازندرانی فعالیت می‌کند. او در این آلبوم‌ها، با حفظ اصالت و بدون هارمونیزه کردن، از سازهای بومی مازندرانی مانند کمانچه، لله‌وا و نقاره بهره می‌برد و قطعات قدیمی را به صورت تنظیم و بازخوانی مجدد اجرا می‌کند. محسن‌پور در کنار حفظ اصالت، ابتکارات خاصی نیز دارد. او با ایجاد ترکیبات غیرمعمول مقام‌ها، خلق آوازهای جدید با استفاده از ساز لله‌وا، اجرای قطعات ضربی با آوازهای با وزن آزاد و استفاده از گروه همخوان در اجراها، خلاقیت خود را به نمایش می‌گذارد. این ابتکارات در مقابل تجددخواهی‌های پیش از انقلاب که به طور عمده فراموش شده بودند، نشان از خلاقیت فردی محسن‌پور در زمینه موسیقی است.

همچنین، ابوالحسن خوشرو با گروه “امیر پازواری” نیز یکی از هنرمندان دیگری است که در این زمینه فعالیت می‌کند. به علاوه، محسن‌پور در سال ۱۳۶۴، “فرهنگ‌خانه مازندران” را تأسیس می‌کند تا موسیقی کلاسیک و آموزش سازهای بومی مانند لله‌وا و دسرکتن را حفظ کرده و از فراموشی نجات دهد. این اقدام منجر به افزایش بی‌سابقه‌ی تعداد موسیقی‌دانان آماتور می‌شود. علاوه بر این تعاملات، برخی اقدامات محسن‌پور و گروه شواش مانند چینش تم‌ها از مناطق مختلف مازندران، از جمله مرکز و شرق، در کنار هم و نادیده گرفتن مرزها، باعث بازقلمروسازی در موسیقی مازندران می‌شود. این اقدامات باعث ایجاد تنوع و تجدیدنظر در موسیقی مازندرانی می‌شوند.

تاثیر فضای حاکمیت

یک مشکل دیگری که در این بحث وجود دارد، علاوه بر حمایت حکومت از موسیقی‌های محلی و بومی و تأکید روشنفکران بر بازگشت به اصالت در مقابل موسیقی غربی، این نوع موسیقی‌ها در میان جوانان محبوبیتی ندارند و آن‌ها به طور مداوم به نوارهای موسیقی لس‌آنجلسی گوش می‌دهند. با اینکه نوارکاست‌های موسیقی کلاسیک ایرانی (تولید تهران) رتبه‌ی اول فروش را دارند و نوارهای موسیقی مازندرانی رتبه‌ی دوم را به خود اختصاص می‌دهند، اما به دلیل ممنوعیت نوارهای موسیقی لس‌آنجلسی، این رتبه‌بندی فروش را به عنوان عادلانه نمی‌بینیم. به طور کلی، این تضاد بزرگ که شاید تاکنون در میان مردم وجود دارد، بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد که از دیدگاه جوانان، موسیقی کلاسیک، غربی و ایرانی ارزشمند تلقی می‌شوند، اما به طور کامل شنیده نمی‌شوند. این در مقابل موسیقی محبوب جمعی وجود دارد.

بطور مشروح، تأثیر فضای حاکم از سوی حکومت و روشنفکران بر این داستان قابل ملاحظه است. آن‌ها سعی کرده‌اند موسیقی عرفانی را در مقابل موسیقی بزمی، موسیقی الهی را در مقابل موسیقی شهوانی و لهویات و به طور کلی ارزیابی موسیقی را به صورت خوب و بد، انجام دهند. این باعث شده که تولیدکنندگان بخش خصوصی مانند گروه شواش و سایران، با سانسور و خودسانسوری مواجه شوند و همین امر باعث عدم استفاده از اشعار اصلی موسیقی‌های مازندرانی و به طور کلی ناگوار بودن موسیقی‌های تولید شده شده است. به عنوان مثال، گروه شواش به تمام معنا از طرف جمعیت شناخته نمی‌شود.

موسیقی
تاریخچه موسیقی مازندرانی

جمع بندی

در دوران پیش از انقلاب، موضوع سه‌گانگی موسیقی با حمایت یکپارچه و آشکار حکومت، یک واقعیت بود. اما پس از انقلاب، این جریان به طور ناگهانی پراکنده شده است و عوامل متعددی از جمله روشنفکران بر تجزیه و تحلیل آن تأثیر گذاشته‌اند. در دوران پس از انقلاب، حمایت عمومی مردم به دلیل جنبش عرفانی و برجسته شدن حکمت در شعرها، ترانه‌ها و از خشکی و جذابیت کمتر این موسیقی‌ها کاسته شد. تولیدات موسیقی پس از انقلاب، کمتر شنیده شد و موسیقی مازندرانی شهری نیز کمتر مورد توجه مردم قرار گرفت.

 اگرچه با پیشرفت رسانه‌ها، نمی‌توان یک نسخه یکپارچه برای تمام سلیقه‌ها ارائه داد، اما بخشی از علاقه عمومی مردم به موسیقی لس‌آنجلسی و همچنین رایج شدن ساز ارگ در مراسم عروسی، نبود یک موسیقی مناسب و پذیرفته شده به طور کلی در آن دوره و نداشتن یک سیاست فرهنگی واقع‌گرا را نشان می‌دهد. به طور خلاصه، می‌توان گفت که استفاده از ابزار قدرت توسط حکومت برای همگرایی موسیقی با سلیقه‌های خود، به طور گسترده‌تری استفاده شده است. درنهایت یکی از مهم‌ترین هدف‌های فاطمی در این بخش از کتاب یا به نوعی هدف اصلی تحلیل‌های او، به‌طور کلی می‌توان گفت براساس داده‌های به دست آورده، عوامل فرهنگی و سیاسی پس از انقلاب باعث تغییرات چشمگیر در صنعت موسیقی شدند و تأثیرات آن را بر جامعه و سلیقه مردم بازتاب دادند.

دیدگاه‌ها ۰